، 26 مرداد سال 1369 برگ دیگری از تقویم انقلاب اسلامی ورق
خورد، یومالله دیگری خلق شد و کشور به استقبال 43 هزار پرستوی آزاده از
قفس دیکتاتور رژیم بعث رفت.
مردان صبوری که بلندترین قلههای پایداری را فتح کردند تا دشمن به زانو درآید و عجز خویش را لابه کند.
به یُمن ورود این دلاورمردان سرافراز، دلها غرق در شوق شد و چهرهها پس از سالها با لبخند آشتی کردند.
یوسفهای
غریبی که از راه رسیدند تا وطن، آنها را در آغوش کشد و بر پاهای
استوارشان بوسه زند و آنان نیز در سجده شکر بر خاک وطن افتاده و صدایی
لرزان داشتند. شوق مردم و خانواده آزادگان در آن روز به یاد ماندنی، وصف
ناپذیر است.
زیارت مرقد مطهر حضرت
امام خمینی(ره) و همچنین بیعت با جانشین خلف وی حضرت آیتاللهالعظمی
خامنهای رهبر معظم انقلاب از نخستین برنامهها و اقدامات مشترک آزادگان
سرافراز ایرانی بود.
مقام معظم رهبری درباره آزادگان چنین فرمودهاند:
"
یکی از چیزهایی که شما را، دلهایتان را زنده نگه میداشت، پر امید نگه
میداشت، یاد آن چهره و روحیه پرصلابت امام عزیزمان بود. آن بزرگوار هم
خیلی به یاد اسرا بودند. حال پدری را که فرزندانش به این شکل از او دور شده
باشند، راحت میشود فهمید... مسأله اسارت طولانی فرزندان این ملت به نوبه
خود امتحان دیگری بود که ملت ما با موفقیت آن را به انجام رسانده و اسرای
ما همانند ملت ایران از خود آزاد مردی نشان دادند و سرانجام با موفقیت و
سرافرازی به وطن بازگشتند... شما در دوران اسارت شرایط سختی را گذراندید،
اما در عین حال با حفظ دین و اعتقادات و دلبستگی خود به اسلام، امام و
انقلاب موجب افتخار و آبرومندی ملت خود در برابردشمن شدید."
رایحه آزادی
رادیو
بغداد در صبح روز 24 مرداد ماه، خبر ارسال نامه ای را از سوی صدام و خطاب
به رهبر انقلاب و رییس جمهوری، اعلام کرد. وی در خلال نامه به تمام خواست
های مشروع ایران جواب مثبت داد.
پس از شنیدن این خبر موج شادی در به پا خاست. همگان دست به سوی آسمان بردند و جبین بر خاک ساییدند و سجده شکر به جای آوردند.
سرلشکر "حسین لشکری" به دلیل جراحات باقیمانده از دوران جنگ و اسارت، در بامداد روز دوشنبه 19 مرداد 1388 در بیمارستان لاله تهران دعوت حقتعالی را لبیک گفت و به یاران شهید خود پیوست.
آخرین روز اسارت فرا رسید و اسرا یکدیگر را در آغوش می کشیدند. از یکدیگر
حلالیت می طلبیدند و قرآن را بر سر همدیگر می گرفتند و یکدیگر را به آیه
های ملکوتی میسپردند.
در مرز خسروی بانگِ " به کنعان رسیدگان "
طنین انداز بود. اتوبوسهای آن سوی مرز عراق به منزله فرشتگان نجات در
انتظار مسافران کربلا بودند. همگان خاک پاک وطن را توتیای چشم کردند. با
مشاهده هر ایرانی رگ حیات در اندام تکیده هر آزاده ای جان میگرفت.
مرقد مطهر امام(ره)، پذیرای آزادمردان
به
یاد آن روز که به قصد جبهههای نبرد، به جماران رفتیم، تا دعای پر مهر پیر
جماران را بدرقه راه خود کنیم و موعظههای عرفانیاش را در جای جای قلبمان
بگنجانیم.
دریغا! دریغا! که
هنگام رجعت مرکب آهنی ما را نه به سوی جماران، بلکه به سوی بهشت زهرا هدایت
کرد. پس سینه زنان و گریه کنان خود را بر مزار او رساندیم و اندوه تنهایی
را با اشک سرودیم.
آزاده شهید
به یاد آنان که در ایام اسارت بر اثر شکنجههای دژخیمان، شراب عشق نوشیدند.
آزادگان
از دیدار مادر آزاده شهید در حالی که قاب عکس فرزندش را با دستان لرزان در
برابر دیدگان همه نگه میداشت و با چشمانی منتظر مژه بر هم نمیزد، شرم
داشتند.
آزادگان
عزیز از دیدار همسر آزاده شهیدی که به دیدارشان میآمد در حالی که فرزندش
گوشه چادر مادر را در دستان کوچکش جمع میکرد و آهسته و بی صدا می گریست،
شرم داشتند.
این سرنوشت همه پرندگان باغ محمدی است که یوسف
وار، عصمت خویش را نگه داشتند و حتی به قیمت شکنجه و زندان، دست از دوست
نشستند و چنین کردند یاوران دلاور خمینی(ره) در زندانهای دشمن بعثی.
اسوه های مقاومت و پایداری
آزادگان
با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستاده و
روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند و
همیشه یار انقلاب و اسلام بودند؛ تا جایی که یکی از فرماندهان بعثی در مقابل اسرای ایرانی اعتراف کرد که " شما در این جا یک حکومت اسلامی کوچک تشکیل داده اید".
به خانهات خوش آمدی
در
26 مرداد سال 69، پس از رنجهای فراوان، سرانجام طلایهداران سپاه عشق پای
به خاک میهن اسلامی گذاشتند. به راستی که قلب ملت خانه آنهاست و آنان قدم
بر قلب ملت نهادند و آمدند و خوش آمدند.
امام روحت شاد
امام عزیز،
این روزها و این سالها چقدر جای تو خالی است! فرزندان آزادهات وقتی قدم
بر خاک میهن میگذارند قبل از هر چیز سراغ تو را گرفته و میگویند: " بابای
ما کو؟ "
غم محرومیت دیدار تو پشت آزادگان را خم کرد نه رنج اسارت. امام، روحت شاد.
امام صابران فرمود: " اگر روزی اسرا برگشتند و من در میان شما نبودم، سلام مرا به آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود".
ای
از سفر برگشتگان، آن پیر فرزانه و اسطوره مبارزه با دژخیمان، پیوسته غم
هجران فرزندانش را بر دوش میکشید و چشم به راه شما بود تا سلامی عاشقانه
نثارتان کند.
سید آزادگان که بود؟
سید
آزادگان حجت الاسلام "علی اکبر ابوترابی فرد" همزمان با آغاز جنگ تحمیلی،
با لباس رزم به سوى جبهه رفت و در کنار شهید دکتر "مصطفى چمران" در ستاد
جنگهاى نامنظم به سازماندهى نیروهاى مردمى پرداخت و شخصاً به ماموریتهاى
شناسایى رزمى و دشوار مىرفت.
آزادىِ منطقه پر حادثه و خطرناک "دب حردان" به فرماندهى وى و در رأس یک گروه متشکل از یکصد رزمنده فداکار، یکى از اقدامات وی است.
مرحوم " ابوترابى فرد " سرانجام در روز 26 آذر ماه سال 59 در جریان یکى از مأموریتهاى شناسایى که براى تکمیل شناسایى قبلى خویش انجام داد تا نیروهاى ستاد جنگهاى نامنظم آماده یک عملیات گسترده شوند، در حالى که هفت کیلومتر از نیروهاى خودى دور شده و تا 200 مترى دشمن پیشروى کرده بودند، هنگام بازگشت مورد شناسایى دشمن بعثى قرار گرفت و گرچه مىتوانست خود را از دام دشمن برهاند، اما چون قصد داشت همراهان خود را نجات دهد، با تانک و نفربر به تعقیب وى پرداختند و نهایتاً به اسارت دشمن درآمد.
مرحوم ابوترابى 15 ماه اول اسارت را در سلولهاى زندانهاى بغداد و تحت شدیدترین شکنجهها گذراند و در اراده پولادین این مرد خدا خللى ایجاد نشد تا پس از سپرى کردن سختىهاى فراوان و دو بار تا پاى چوبه دار رفتن با لطف و رحمت الهى و امدادهاى غیبی، ایشان به اردوگاه و جمع اسیران ایرانى منتقل شد.
حجتالاسلام ابوترابى پس از حضور در جمع سایر اسیران، با رهبرى حکیمانه خود و با تمسک به ائمه معصومین (ع) و با معنویت و سعه صدر و حلم و بردبارى فوقالعاده، مکر و حیله دشمنان بعثى را بىتأثیر گذاشت و شمع محفل ایران شد و در جهت تقویت روحیه مقاومت و ایمان آنان از هیچ اقدام و ایثارى دریغ نورزید.